هفتهنامهی انگلیسی نیواستیتزمن (new statesman) در شمارهی این هفتهی خود مقالهی مفصلی دارد راجع به قرآن. تصویر روی جلد مجله هم مربوط به همین مقاله است و با حروف درشت نوشتهاست The Koran Con Trick (کلک قرآن). این نخستین بار است که من در یک نشریه عادی مقالهای و تیتری به این شکل صریح در مورد اسلام میبینم. این هم یکی دیگر از پیآمدهای یازدهم سپتامبر که اسلام را به یکی از موضوعات روز در غرب بدل کردهاست. معمولاً برخورد با قرآن محتاطانهتر و محترمانهتر است. چند هفته پیش یکی دیگر از هفتهنامههای انگلیسی (Prospect) شمارهی ویژهای داشت راجع به اسلام با یک سیدی روی جلد با متن کامل قرآن بزبان انگلیسی و چند مقاله از مسلمانان در معرفی اسلام. موضوع مقالهی نیو استیتزمن، بطور خلاصه، این است که گروهی از اسلامشناسان غربی به برداشت تازهای از تاریخ صدر اسلام رسیدهاند که با تاریخ رسمی کاملاً متفاوت است. از نتایج کار این گروه، که به new history (تاریخ نو) شناخته شدهاست، یکی این است که قرآن (یا بخش اصلی آن) بعد از مرگ پیغمبر نوشته شدهاست و دیگر اینکه خود اسلام نوعی برنامهریزی یهودیان مدینه و عربها بودهاست با هدف شورش علیه امپراتوری روم. در اینجا من بیشتر میخواهم این مسئله را بشکافم که برخورد مسلمانان با این جور پژوهشها معمولاً چگونه است و احتمالاً چگونه باید باشد. تا اواسط قرن بیستم نگاه انتقادی صریح نسبت به اسلام در غرب چیز نامعمولی نبود. در چند دههی اخیر، بیشتر تحت تأثیر جریان "درستی سیاسی" (political correctness) و احترام به دیگران، این نوع برخورد با اسلام کمتر دیده شدهاست. در گذشته احتمال اینکه یک خاورشناس، مسیحی متعصبی هم باشد بیشتر بود؛ درصورتیکه امروز تعداد تاریخنویسان غیرمذهبی بیشتر است و نگاه یک تاریخشناس غیرمذهبی به دین (هر دینی) کاملاً از نوع دیگری است. برخورد سنتی مسلمانان با بررسیهای غیراسلامی راجع به اسلام معمولاً این است که که اینها کار شیاطین یا توطئهی استکبار جهانی است. این جور پاسخگوئی بیشتر برای مصرف داخلی تودهها است، یا آن بخشی از مردم که هنوز گوششان به این حرفها بدهکار است. پرواضح است که پاسخ یک مسلمان خردگرا باید از موضع بروندینی باشد و نه دروندینی، و درضمن بر پایهی یک پژوهش علمی و نه فقط تکرار کلیشههای مرسوم. مسئلهی دیگر این است که آیا مرزی بین آزادی بیان و اهانت به دین و تحریک حس نفرت نسبت به اقلیتها وجود دارد یا نه. اینهم یکی از موضوعات جنجالی چند هفته پیش در انگلستان بود، چونکه وزیر کشور سعی داشت که لایحهی جدیدی به مجلس ببرد که طبق آن تحریک حس نفرت نسبت به اقلیتهای مذهبی (از جمله مسلمانان) ممنوع میشد. البته مجازات چنین عملی اعدام یا بریدن زبان نبود، بلکه فقط زندان یا جریمهی نقدی بود. این لایحه با مخالفت بخش وسیعی از مردم، از چپ و راست و میانه مواجه شد. البته تحریک حس نفرت نسبت به اقلیتهای نژادی در انگلستان نژادگرائی محسوب میشود و جرم است. اعتراض اصلی این است که مذهب از مقوله دیگری است، مذهب یک نفر میتواند کفر یک نفر دیگر باشد. در یک جامعه یا جهان چندفرهنگی نمیتوان از مذهب به روش سنتی حمایت کرد. هر مذهبی باید بتواند در یک گفتگوی دوستانه از خودش دفاع بکند. این مسئلهی ظریفی است. چون برای دفاع خردگرایانه از اسلام به رهبران مذهبی نوع جدیدی نیاز است، که به علت عقبماندگی تاریخی، در میان مردم مسلمان به ندرت یافت میشوند. همینطور ظرفیت تسامح و رواداری مسلمانان خیلی پائین است. مثلاً در غرب با مسحیت و یهودیت هر جور میشود شوخی کرد: در کتاب، فیلم، تلویزیون ونمایش. از این نوع شوخیها هیچوقت با اسلام نمیشود. چونکه خود مسلمانها، یا غیرمذهبیهائی که از جوامع اسلامی میآیند، باید این کار را شروع بکنند. این کار هم در یک جامعهی سنتی تابوی بزرگی است، جدای از عواقب ناگواری که دارد. حتی غربیها هم، تا آنجا که به رسانههای اصلی و محیطهای آکادمیک مربوط میشود، برخورد غیرسنتی با اسلام ندارند. این موضوع نباید مایهی مباهات هیچ مسلمان آزاداندیشی باشد. چونکه برخورد غربیها از یک موضع پدرمآبانه است. نباید اسباببازی بچه را خراب کرد وگرنه ناراحت میشود. اسلام از نوع عقیده است و زمانی آزاد میشود که نقد اسلام آزاد بشود. حفظ اسلام موقعی ارزشمند است که مردم مسلمان بتوانند در یک محیط آزاد از دینشان دفاع بکنند. برداشت رهبران مذهبی ایران از حفظ اسلام چیز دیگری است. به گفتهی بنیانگذار جمهوری اسلامی "حفظ اسلام از حفظ اصول اسلام واجبتر است". ملا عمر هم حاضر به پذیرش شرایط آمریکا نشد چونکه برای حفظ اسلام میجنگید. یکبار گفت این کار یعنی اینکه اسلام فاتحهاش خواندهاست. از نظر بنیادگرایان اسلامی، حفظ اسلام یعنی حفظ قدرت سیاسی چند متعصب مذهبی. واقعاً در صدر اسلام چه گذشت و قرآن چگونه نوشته شد؟ هیچ آزاداندیشی نباید ازطرح این پرسشها واهمهای داشته باشد. راه درست پاسخ به این پرسشها بررسی علمی بیطرفانه است. منظور من این نیست که همهی مطالبی که در غرب راجع به اسلام نوشته میشود از این نوع است. برخی از راستگراهای افراطی، بیرون از رسانههای اصلی و محیطهای دانشگاهی، همیشه دنبال شبههنویسی و تخطئهی سطحی اسلام هستند. در کار اینها هم، مثل کار اکثر نویسندگان مسلمان، عنصر تبلیغ بر عنصر تحقیق میچربد. کار کسانی مثل علی دشتی در "۲۳ سال" یا شجاعالدین شفا در "تولدی دیگر"، با همهی ارزشی که در طرح مسائل دارند، به حیطهی تاریخشناسی نوین نمیرسند. تاریخ در نهایت جای گمانهها و نظریهها است. برای ظهور اسلام هم باید نخست یک تئوری منسجم ارائه داد که پاسخگوی پرسشهای اصلی در مورد چگونگی برآمدن اسلام باشد. این کاری است که گروه "تاریخ نو" در صدد انجام آنند. بنیادگرایان اسلامی مدام درحال مبارزه با دشمنان "آزادی اسلام" اند. منظورشان از اسلام، برداشت خاص خودشان از اسلام است. آزادی اسلام یعنی آزادی تحقیق و تفحص در اسلام. |
۱۳۹۰ آبان ۱۲, پنجشنبه
اسلام در رسانهها
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر